گذشته کتابی است که باید بارها خواند
و از آن تجربه آموخت
آینده کتابی است که اکنون توسط شما نوشته می شود ،
بکوش تا آنچه را که می نگاری
بعد از خواندنش لذت ببری...
نظرات شما عزیزان:
کلبه ی کاغذی 
ساعت12:11---8 بهمن 1390
سلام خانمی چه خبر؟
بشار 
ساعت9:13---17 دی 1390
مادرم در سکوت می سوزد ، قصه ای مثل شاپرک دارد
خسته در کوچه های بالا شهر پشت هم رخت چرک می شوید
در میان شکسته های دلش غمی اندازه فلک دارد
زخم ها مثل روز یادش هست ، درد سیلی هنوز یادش هست
پدرم گفته بر نمی گردد ، مادر اما هنوز شک دارد
خواهرم هی مدام می پرسد ، دستمان خالی است یعنی چه
طفلک کوچکم نمی داند دست مادر فقط ترک دارد
بغض مادرشکستنی ، آنی ست ، جانمازش همیشه بارانی ست
به خدا حاضرم قسم بخورم با خدا درد مشترک دارد
و از آن روز سرد برف آلود ، که پدر رفت و توی مه گم شد
آسمان حیاطمان ابری ست ، شیشه هامان همیشه لک دارد ...
بشار 
ساعت8:08---15 دی 1390
دنیا ٬ دست نقاش زبردست تو را زیبا آرایش داده است .
دنیا ٬ پناه بی پناهان چه اندازه تو را دلفریب و دلربا آفریده است .
دنیا ٬ خالق تو از ازل تو را میدان تاخت و تاز عشاق ٬ ناز و عشوه و غرور قرار داده است .
دنیا ٬ می خواهم سوالی از تو بکنم ؟
این را هم می دانم که خواهی گفت نمی دانم ...
هیچ می دانی چرا تا این حد زندگی ات پر شور و هیجان ٬ غم انگیز و گاهی در گوشه ای از جامه خاکستری فام تو شادی پیدا می شود ؟
دنیا ٬ چون خاطره نویس ٬ سرنوشت تو را این چنین نگاشته و تو هم باید مطیع باشی !
دنیا ٬ تو را با تمام زیبایهایت می توان به جام طلایی بسیار زیبایی تشبیه کرد . جام کهنسال و پر خاطره ای ٬ جامی که در دل خود خون های عشاق و غم و اندوه ها ٬ شادی ها ٬ قهر و جدایی ها چون زندانی به خواب ابد محکوم شده اند .
ای جام طلایی دنیا ٬ وصال در تو کم دیده شده گویا از اشک و هجران لذت میبری ...
در میان تو عشاقی همچون لیلی و مجنون ها ٬ شیرین و فرهاد ها و ... مشغول دلربایی بوده اند .
حال در این جام پر خاطره من و او به زندگی ادامه می دهیم . بیم دارم سرنوشت ما چون آن عده ای باشد که تو با آنان وفا نکرده و عهد و پیمان شکسته ای ...
از آن ترسم حسادت تو میان من و او را تفرقه انداخته و هر روز غم بیشتری بخورم ...
بشار 
ساعت8:39---14 دی 1390
در خلوت كوچه هایم
باد می آید
اینجا من هستم
دلم تنگ نیست ...
تنها منتظر بارانم
تا قطره هایش بهانه ایی باشند
برای نم ناك بودن لحظه هایم
و اثباتی
بر بی گناهی چشمانم !
|